خانه > مجله مشاور مدیا > ۳ دلیل عمده فرار نوجوان از خانه
- مرداد ۲۱, ۱۴۰۲
- روانشناسی, روانشناسی نوجوان
چرا نوجوان از خانه فرار میکند
فرار نوجوان از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر نوجوان نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضاً تغییرناپذیر است. این عمل معمولاً به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواستههای مورد نظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام میشود. امروزه در اکثر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۹ ساله از خانه فرار میکنند که ۷۴ درصد آنها دختر هستند. در ایران نیز مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح میباشد، هر چند آمار و ارقام دقیقی در اختیار نداریم، لیکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی، کاهش میانگین سنی دختران فراری و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت میکند.
آسیبهای اجتماعی نظیر فرار نوجوان از خانه دارای زمینهها و ابعاد مختلفـی هستنــد و عوامــل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل گیری آن مؤثر میباشد.
۱- عوامل فردی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
۱-۱- شخصیتهای ضد اجتماعی
ویژگیهای این نوع شخصیت، بهم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمیباشد، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمیشود. نوجوان روانرنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بیتفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت میکند. اعمال این نوجوانان نظام اجتماعی را متزلزل میکند و رعایت ارزشهای اخلاقی را به پایینترین سطح آن تنزل میدهد. از مشخصات بارز شخصیتهای ضداجتماعی خود محوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئــولیت، فقدان بینش نسبت به انگیزههای عمل میباشد. این نوجوانان به طور ضربهای عمل میکنند، به پیامد عمل خود نمیاندیشند، در کارهای خود بیپروا و بیملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یکسویه میباشند. این نوع شخصیتها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار میکنند.
۲-۱- شخصیتهای خود شیفته
این شخصیتها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بیتوجه هستند و با آنها همدردی و علاقه نشان نمیدهند. این نوجوانان اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بیهمتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درک میکنند. اغلب این نوجوانان، والدینی داشتهاند که نسبت به آنها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طردکننده بودهاند یا بیش از حد به آنها اهمیت دادهاند. نـوجوانان خود شیفته، به علت سرکوب خواستهها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان میدهند.
۳-۱- شخصیت برونگرا
«آیزنک» معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. نوجوان برونگرا به دنبال لذت جویی آنی است و دَم را غنیمت میشمـارد، دوست دارد در انواع میهمانیها و جشنها شرکت کند، تشنه هیجان و ماجراجویی است، کمتر قابل اعتماد است، نمیتواند احساساتش را کنترل کند و بدون فکر عمل میکند.
۳-۱- شخصیت هیستریونیک ( نمایشی )
نزد این نوجوانان جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پر جوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آنها بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خودمدارانه و تأثیرپذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند. این نوجوانان برای آنکه «خود» را ثابت کنند، هر تجربهای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید، انجام میدهند. هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، لذت گرایی کوتاه مدت و ارضای تمایلات آنی، خودباختگی احساسی و غلبه کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که نوجوان را به سوی موقعیتهای خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون میشود. از دیگر مشکلات روحی-روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی میشود، میتوان به ضعف عزت نفس، احساس کوچکی، فقدان اعتماد به نفس، خود انگاره ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی، اختلال خلقی دو قطبی و… اشاره نمود. چنین نوجوانانی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده، نظیر فرار از خانه میباشند.
۲- عوامل خانوادگی
به اعتقاد صاحبنظران، خانواده در شکلدهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی مؤثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیبهای متعدد مواجه باشد، روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل میشود. «کلمن» در سال ۱۹۸۰ از چهار نوع آسیب برای خانواده نام میبرد که بر کنشهای نابهنجار فرزندان مؤثر میباشد.
۱-۲- خانواده بی کفایت
این خانواده فاقد منابع جسمانی یا روانشناختی مؤثر برای سازگاری با عوامل تنیدگی زندگی بهنجار است و نمیتواند با مسائل زندگی خانوادگی مقابله کند.
۲-۲- خانواده ضد اجتماعی
این خانواده واجد ارزشهایی به شدت مغایر با ارزشهای اجتماعی است و رفتارهای نامطلوب را تشویق میکند. به اعتقاد «مسنر» و «کروهن» شرایط برخی خانوادهها نابهنجاری را تأیید مینماید.
۳-۲- خانواده آشفته
این خانواده با کنشها و اختلالات رفتاری نظیر غیرمنطقی بودن، دعوا، تعارض و … مشخص میشود و اعضای آن دارای شخصیتهای مخرب و غیر عادی هستند که فضای خانه را به اضطراب و تنش میکشانند. هر چند والدین در چنین خانوادههایی حضور فیزیکی دارند، اما فضای حاکم بر خانواده توأم با طرد فرزندان، عـدم محبت و بیتوجهــی به مسائــل آنهـا میباشد. فرد به دلیل کمبود محبت و تربیت ناصحیح در مواجه با یک محبت کاذب اقدام به فرار میکند. والدین چنین خانوادههایی در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند و فرزندان به حال خود رها شدهاند و روابط آنها فاقد هر نوع نظارت صحیح میباشد و کارکرد تربیتی و کنترل غیر رسمی خانواده تضعیف شده، آرزوهای بیحد آنومیک شدت یافته و زمینه هنجارشکنی فرزندان فراهم است. این نوع خانواده، فاقد سرمایه اجتماعی است و نمیتواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند نوجوانان از جمله فرار آنان از خانه شود.
۴-۲- خانواده از هم گسیخته
۵-۲- خشونت در خانواده
۶-۲- تبعیض در خانه
۷-۲- محدودیت مطلق
۸-۲- آزادی مطلق ( فرزند سالاری )
همانطور که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان میتواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد؛ توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات فوق حد سنی فرزند (فرزند سالاری) هم میتواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید. در شیوه فرزند سالاری، اغلب تمایلات و خواستههای فرزندان محقق میشود، لذا به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارهای زندگی که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب میشود و یا در شرایطی که خواستههای فرزند به افراط میگراید و والدین با آن مخالفت مینمایند، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی)، روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل در برابر مخالفت والدین و مسائل خانه، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده میگردد که نهایتاً میتواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید. به عبارت دیگر نوجوان علیرغم وجود خانواده ای که در اغلب موارد خواسته های او را جامه عمل پوشانده است، کوچکترین انتقاد یا منعی را تحمل نمیکند و اقدام به فرار مینماید. در این شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پایین بودن آستانه مقاومت، در نظر نوجوان بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه میکند. چنین نوجوانی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه میکند و با احساس عمیق بیدادگری به متهم کردن اطرافیان میپردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده میشود.
۳- عوامل اجتماعی
۱-۳- شبکه روابط اجتماعی
طبق نظریه انتقال فرهنگی ساترلند انحرافات و نابهنجاریهای رفتاری عموماً از طریق گروههایی نظیر دوستان یا خانواده آموخته میشود. «اسگود» معتقد است هر چقدر میزان گذران نوجوان با گروههای همسن خود که امور خلاف در آنها هنجار است، بیشتر باشد، فرد همرنگ و همانند آنها میشود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خود نمایانه نظیر فرار از خانه تشویق میشود.
نوجوان عضویت یافته در گروههای ناباب، ارزشهای نادرست گروه از جمله نحوه مقابله و برخورد با امر و نهی والدین، نحوه مخالفت و به کرسی نشاندن خواستهها و تمایلات نفسانی در خانه و… را درونی میکند و با دسترسی به فرصتهای نامشروع، آنها را به مرحله عمل میرساند. در این گروهها رفتار کجرو و نابهنجار بسیار عادی و روال شده است و به عنوان ارزشهای مدرن اشاعه میشود و نگرشها و نصایح والدین به عنوان ارزشهای منسوخ محسوب میشود. بر اساس تحقیقات حدود ۷۹ درصد جوانان به همانندسازی با دوستان خود میپردازند.
۲-۳- وسایل ارتباط جمعی
۳-۳- شهر نشینی
۴-۳- تغییر ارزشها
انسانهای دنیای امروز در چهارراه سرگردانی و تضاد ارزشها گرفتار آمدهاند و نمیدانند به کدامین سو حرکت کنند. از یک سو جامعه بستر نوینی از ارزشهای اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان نوجوانان قرار میدهد و از سوی دیگر او را با بنبستهای بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه میکند. نوجوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندی به ارزشهای دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آنچه که اجتماع به طور عملی به او میآموزد با ارزشهای خانوادگی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار میباشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی مینماید. دختران امروز دچار خود درگیری میشوند و برای فرار از این حالت به شیوههای مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل میگردند.
۵-۳- مشکلات اقتصادی
برخی از صاحبنظران مشکلات اقتصادی را علت عمده آسیبهای اجتماعی میدانند، البته این به مفهوم نگرش تک عاملی در تبیین انحرافات نمیباشد. به اعتقاد آنان عوامل اقتصادی در چگونگی زندگی فردی و اجتماعی انسانها تأثیرگذار است. فقر و توزیع ناعادلانه ثروت، به همراه فقر فرهنگی زمینه ساز انواع رفتارهای نابهنجار میباشد. «ژان دولارد» معتقد است انسانها به طور معمول به علت کشمکش درونی ناشی از محرومیت، عکس العملهایی نشان میدهند، اما نکته قابل تأمل آن است که محرومیتهای اقتصادی، عکس العملهای تند و ضد اجتماعی را تحریک میکند زیرا فقر، ترس از مجازات را به حداقل میرساند و نوجوان محروم مسئولیت عمل ضد اجتماعی خود را متوجه بیسامانی اجتماعی میداند. در شرایطی که یک قشر از جامعه به آسانی ثروتهای کلان و بادآورده در دست دارند و شخصیت انسانها با ثروت و دارایی آنها سنجیده میشود، طبقات زیرین هرم طبقاتی همواره خود را با طبقات بالا مقایسه میکنند و از این توزیع ناعادلانه، احساس محرومیت میکنند، همین احساس محرومیت نسبی موجب میگردد که نوجوان سعی کند به هر طریق ممکن به اهداف و آرزوهای مادی خود دست یابد یا تصمیماتی بگیرد که مشکلات اقتصادیش برطرف شود. به طور نمونه در زمان بیکاری و بحران اقتصادی در خانواده، پدر یا جانشین پدر تصمیمات نامناسبی نظیر اجبار دختر به ازدواج با مرد مسن ثروتمند یا اجبار نوجوان به اشتغال در مشاغل غیرمجاز همانند خرید و فروش مواد مخدر را اتخاذ میکند و نوجوان نیز متعاقباً درصدد خواهد بود که خود را از این وضعیت اسف بار نجات دهد و به استقلال اقتصادی دست یابد، همین امر انگیزه فرار از خانه را در او تقویت میکند، غافل از آنکه رو به سوی سیاهی در حرکت است. امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کمتوجهی آنها نسبت به نیازهای نوجوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آنها گردیده است. به اعتقاد «اسگود» در شرایطی که عضو مقتدر خانواده به واسطه اشتغال در شغل دوم، دیر وقت در منزل حضور داشته باشد و نظارت او بر اعضای خانواده کاهش یابد، اعمال ضد اجتماعی نظیر فرار از خانه در جامعه رو به گسترش خواهد بود. در این جهت انعکاس شرایط افسانهای برخی زندگیها و نمایش فاصلههای طبقاتی توسط رسانهها نقش مؤثری در ازدیاد این مشکل دارند.
۶-۳- ضعف نظارت اجتماعی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بزارید.
در اتاق گفتوگو ” فرار نوجوان از خانه ” در مورد این موضوع با دیگران صحبت کنید و از تجربه دیگران استفاده کنید
مشاور مدیا محیطی امن را برای تبادل نظر و تجربههای شما فراهم کرده است