نخستین رسانه تخصصی مشاوره ایران

چرا نوجوان از خانه فرار می‌کند

فرار نوجوان از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر نوجوان نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضاً تغییر‌‌ناپذیر است. این عمل معمولاً به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرک‌های آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته‌های مورد نظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام می‏‌شود. امروزه در اکثر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۹ ساله از خانه فرار می‏‌کنند که ۷۴ درصد آن‌ها دختر هستند. در ایران نیز مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح می‏‌باشد، هر چند آمار و ارقام دقیقی در اختیار نداریم، لیکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو‌ به رشد این آسیب اجتماعی، کاهش میانگین سنی دختران فراری و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت می‏‌کند.

آسیب‌های اجتماعی نظیر فرار نوجوان از خانه دارای زمینه‌ها و ابعاد مختلفـی هستنــد و عوامــل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل گیری آن مؤثر می‏‌باشد.

۱- عوامل فردی

این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آن‌ها اشاره می‏‌کنیم.

۱-۱- شخصیتهای ضد اجتماعی

ویژگی‌های این نوع شخصیت، بهم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمی‏‌باشد، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمی‏‌شود. نوجوان روان‏رنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بی‏تفاوت بوده و کمتر آن‌ها را رعایت می‏‌کند. اعمال این نوجوانان نظام اجتماعی را متزلزل می‏‌کند و رعایت ارزش‌های اخلاقی را به پایین‏‌ترین سطح آن تنزل می‏‌دهد. از مشخصات بارز شخصیت‌های ضداجتماعی خود محوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئــولیت، فقدان بینش نسبت به انگیزه‌های عمل می‌‏باشد. این نوجوانان به طور ضربه‌ای عمل می‏‌کنند، به پیامد عمل خود نمی‏‌اندیشند، در کارهای خود بی‌پروا و بی‌ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوت‌های خود یکسویه می‏‌باشند. این نوع شخصیت‌ها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار می‏‌کنند.

۲-۱- شخصیتهای خود شیفته

این شخصیت‌ها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بی‌توجه هستند و با آن‌ها همدردی و علاقه نشان نمی‏‌دهند. این نوجوانان اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بی‌همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آن‌ها را درک می‏‌کنند. اغلب این نوجوانان، والدینی داشته‌اند که نسبت به آن‌ها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طرد‌کننده بوده‌اند یا بیش از حد به آن‌ها اهمیت داده‌اند. نـوجوانان خود شیفته، به علت سرکوب خواسته‌ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان می‏‌دهند.

۳-۱- شخصیت برون‌گرا

«آیزنک» معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آن‌ها رابطه وجود دارد. نوجوان برونگرا به دنبال لذت جویی آنی است و دَم را غنیمت می‏‌شمـارد، دوست دارد در انواع میهمانی‌ها و جشن‌ها شرکت کند، تشنه هیجان و ماجراجویی است، کمتر قابل اعتماد است، نمی‏‌تواند احساساتش را کنترل کند و بدون فکر عمل می‏‌کند.

۳-۱- شخصیت هیستریونیک ( نمایشی )

نزد این نوجوانان جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پر جوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آن‌ها بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خود‌مدارانه و تأثیر‌پذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند. این نوجوانان برای آنکه «خود» را ثابت کنند، هر تجربه‌ای را‌ حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید، انجام می‌‏دهند. هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، لذت گرایی کوتاه مدت و ارضای تمایلات آنی، خود‏باختگی احساسی و غلبه کنشهای احساسی بر کنش‌های عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که نوجوان را به سوی موقعیت‌های خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون می‏‌شود. از دیگر مشکلات روحی-روانی که منجر به رفتارهای ضد‏اجتماعی می‏‌شود، می‏توان به ضعف عزت نفس، احساس کوچکی، فقدان اعتماد به نفس، خود انگاره ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی، اختلال خلقی دو قطبی و… اشاره نمود. چنین نوجوانانی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده،‌ نظیر فرار از خانه می‌‏باشند.

۲- عوامل خانوادگی

به اعتقاد صاحب‌نظران، خانواده در شکل‌دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی مؤثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیب‌های متعدد مواجه باشد،‌ روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل می‏‌شود. «کلمن» در سال ۱۹۸۰ از چهار نوع آسیب برای خانواده نام می‏برد که بر کنش‌های نابهنجار فرزندان مؤثر می‏‌باشد.

۱-۲- خانواده بی کفایت

این خانواده فاقد منابع جسمانی یا روانشناختی مؤثر برای سازگاری با عوامل تنیدگی زندگی بهنجار است و نمی‏‌تواند با مسائل زندگی خانوادگی مقابله کند.

۲-۲- خانواده ضد اجتماعی

این خانواده واجد ارزش‌هایی به شدت مغایر با ارزش‌های اجتماعی است و رفتارهای نامطلوب را تشویق می‏‌کند. به اعتقاد «مسنر» و «کروهن» شرایط برخی خانواده‌ها نابهنجاری را تأیید می‌‏نماید.

۳-۲- خانواده آشفته

این خانواده با کنش‌ها و اختلالات رفتاری نظیر غیر‌منطقی بودن، دعوا، تعارض و … مشخص می‏‌شود و اعضای آن دارای شخصیت‌های مخرب و غیر عادی هستند که فضای خانه را به اضطراب و تنش می‏‌کشانند. هر چند والدین در چنین خانواده‌هایی حضور فیزیکی دارند، اما فضای حاکم بر خانواده توأم با طرد فرزندان، عـدم محبت و بی‌توجهــی به مسائــل آن‌هـا می‏‌باشد. فرد به دلیل کمبود محبت و تربیت ناصحیح در مواجه با یک محبت کاذب اقدام به فرار می‏‌کند. والدین چنین خانواده‌هایی در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند و فرزندان به حال خود رها شده‌اند و روابط آن‌ها فاقد هر نوع نظارت صحیح می‏‌باشد و کارکرد تربیتی و کنترل غیر رسمی خانواده تضعیف شده، آرزوهای بی‌حد آنومیک شدت یافته و زمینه هنجارشکنی فرزندان فراهم است. این نوع خانواده، فاقد سرمایه اجتماعی است و نمی‏‌تواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند نوجوانان از جمله فرار آنان از خانه شود.

۴-۲- خانواده از هم گسیخته

این خانواده به دلیل از دست دادن پدر و مادر خانواده بر اثر مرگ، طلاق و جدایی در اکثر موارد برای تربیت فرزندان و سازگاری اجتماعی آن‌ها دچار مشکل می‏باشد. در چنین خانواده‌ای فرد با احساس ناکامی و محرومیت، کمبود محبت و خلاء واکنش عاطفی مواجه است و در صورتی که فردی جانشین والدین خانواده شود، احتمال اختلال در هویت خانوادگی و عدم پذیرش او از سوی فرزندان و ناسازگاری با وی و فرزندان ناتنی وجود دارد که همین امرمی‏تواند زمینه اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه را فراهم کند.

۵-۲- خشونت در خانواده

فرار از خانه یکی از بازتاب‌های خشونت خانگی است که به دلیل تأثیرات اجتماعی آن قابل تأمل است. اعمال خشونت‌های روحی، جسمی و جنسی از سوی اعضای خانواده (تجاوزات جنسی توسط پدر یا جانشین پدر یا برادرتنی یا ناتنی) عامل بسیار مهمی در فرار برخی از دختران است. بسیاری از دخترانی که قربانی این نوع خشونت‌ها می‏باشند به دلیل ترس از آزار‏دهندگان و آبروی خویش جرأت اظهار مشکلات‌شان را ندارند، لذا از خانه فرار می‏کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به اینکار ندارند،‌ زیرا از محیط ناامن خانه می‏‌هراسند.

۶-۲- تبعیض در خانه

بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آن‌ها و دلسردی از زندگی می‏شوند. تبعیض در مواجه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض‌آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می‏شود. تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد می‏کند و با ایجاد بحران‌های روحـی و سـرخـوردگی، آنان را به سوی عکس العمل‌های منفی نظیر فرار از خانه سوق می‏دهد.

۷-۲- محدودیت مطلق

در این نوع شیوه تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم،‌ متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند. به طور نمونه نمی‏توانند درباره زندگی آینده خویش تصمیم بگیرند و باید تن به ازدواج‌های اجباری دهند. در این خانواده ها به خواسته‌های مادی ومعنوی فرزندان توجهی نمی‏شود، لذا توانایی و مقاومت آن‌ها درهم می‏شکند. فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضایتی، ‌تحقیر، تنفر و سرخوردگی می‏کنند. زیرا همنوایی با هنجارها و درخواست‌های خانواده، برای آن‌ها سنگین بوده و موجب ایجاد تنفر از خانواده می‏شود، پس از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده استفاده می‌کنند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیت‏ها رهایی یابند.

۸-۲- آزادی مطلق ( فرزند سالاری )

همانطور که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می‏تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد؛ توجه بیش از حد متعارف و در اختیار‌ بودن امکانات فوق حد سنی فرزند (فرزند سالاری) هم می‏‌تواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید. در شیوه فرزند سالاری، اغلب تمایلات و خواسته‌های فرزندان محقق می‏شود، لذا به محض ایجاد مشکلات و بحران‌ها و فشارهای زندگی که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب می‏شود و یا در شرایطی که خواسته‌های فرزند به افراط می‏گراید و والدین با آن مخالفت می‏نمایند، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی)، روحیه عدم درک منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل در برابر مخالفت والدین و مسائل خانه، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می‏گردد که نهایتاً می‏تواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید. به عبارت دیگر نوجوان علیرغم وجود خانواده ای که در اغلب موارد خواسته های او را جامه عمل پوشانده است، کوچکترین انتقاد یا منعی را تحمل نمی‏کند و اقدام به فرار می‏نماید. در این شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پایین بودن آستانه مقاومت، در نظر نوجوان بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه می‏کند. چنین نوجوانی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می‏کند و با احساس عمیق بیدادگری به متهم کردن اطرافیان می‏پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می‏‌شود.

۳- عوامل اجتماعی

۱-۳- شبکه روابط اجتماعی

طبق نظریه انتقال فرهنگی ساترلند انحرافات و نابهنجاری‌های رفتاری عموماً از طریق گروه‌هایی نظیر دوستان یا خانواده آموخته می‏شود. «اسگود» معتقد است هر چقدر میزان گذران نوجوان با گروه‌های همسن خود که امور خلاف در آن‌ها هنجار است، بیشتر باشد، فرد همرنگ و همانند آنها می‏شود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خود نمایانه نظیر فرار از خانه تشویق می‏شود.
نوجوان عضویت یافته در گروه‌های ناباب، ارزش‌های نادرست گروه از جمله نحوه مقابله و برخورد با امر و نهی والدین، نحوه مخالفت و به کرسی نشاندن خواسته‌ها و تمایلات نفسانی در خانه و… را درونی می‏کند و با دسترسی به فرصت‌های نامشروع، آنها را به مرحله عمل می‏رساند. در این گروه‌ها رفتار کجرو و نابهنجار بسیار عادی و روال شده است و به عنوان ارزش‌های مدرن اشاعه می‏شود و نگرش‌ها و نصایح والدین به عنوان ارزش‌های منسوخ محسوب می‏شود. بر اساس تحقیقات حدود ۷۹ درصد جوانان به همانندسازی با دوستان خود می‏‌پردازند.

۲-۳- وسایل ارتباط جمعی

رسانه‌های نوشتاری و دیداری دارای کارکردهای سه گانه از جمله اطلاع رسانی هستند. زمانی که رسانه‌ها موضوع فرار دختران را با ذکر تمام جزئیات منعکس می‏‌کنند، (البته این کار اغلب با هدف جذب مخاطب و فروش بیشتر انجام می‏‌شود) در واقع نوجوانان را نسبت به وضعیت افراد فراری که شرایط نامساعد و بغرنج خانه را تحمل نکرده‌اند، مطلع می‏‌کنند و باعث می‏شوند آنها نیز همین عمل را در مواجه با مسائل خانواده تکرار کنند. ضمن آنکه قبح مسئله تا حد بسیار زیادی در اذهان شکسته شده و به عنوان یک عمل عادی جلوه می‏‌نماید. از سوی دیگر برخی از فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی مشوق فرار از خانه است، ترویج روحیه استقلال طلبی غیر‌منطقی در سنین نوجوانی، تنوع طلبی، عدم رعایت احترام به نظرات والدین و پرخاشگری نسبت به بزرگترها، ترویج فرزندسالاری، مادی‌گرایی و… حتی نمایش فرار جمعی از نوجوانان، بدون نمایش صحیح پشیمانی و ندامت آن‌ها، می‏‌تواند در شیوع این پدیده مؤثر باشد. نقش رسانه‌های جمعی به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی‌بند‌و‌باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پایبندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی حائز اهمیت است.

۳-۳- شهر نشینی

بافت اجتماعی شهرهای بزرگ و پیچیدگی روزافزون زندگی شهری، گمنامی و ناشناخته بودن در جمعیت میلیونی شهرهای بزرگ و کاهش نظارت رسمی و غیر‌رسمی، دور بودن از چنگال قانون و عدم شناسایی دقیق متخلفان، فرصت ارتکاب جرائم و رفتارهای ضد اجتماعی را فراهم می‌‏کند. جاذبه شهرهای بزرگ، رفاه، تجملات شهری و امکانات مادی، انگیزه در اختیار داشتن آنها و زندگی در این محیط را مضاعف می‏‌کند و سیل عظیم جمعیت با هدف یافتن شغل و دستیابی به امکانات فوق مهاجرت می‏‌نمایند و شهرهای بزرگ را با خرده فرهنگ‌های مختلف درهم می‏‌آمیزند و بدین ترتیب پایبندی به آداب و رسوم کاهش می‌‏یابد و آزادی عمل نوجوان نیز بیشتر می‏‌شود. گاهی همین سراب زندگی مرفه شهری و آزادی عمل، نوجوان را به سوی شهرها متواری می‏‌نماید.

۴-۳- تغییر ارزش‌ها

انسان‌های دنیای امروز در چهار‌راه سرگردانی و تضاد ارزش‌ها گرفتار آمده‌اند و نمی‌دانند به کدامین سو حرکت کنند. از یک سو جامعه بستر نوینی از ارزش‌های اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان نوجوانان قرار می‏‌دهد و از سوی دیگر او را با بن‌بست‌های بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه می‏‌کند. نوجوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندی به ارزش‌های دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آنچه که اجتماع به طور عملی به او می‏‌آموزد با ارزش‌های خانوادگی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار می‌‏باشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می‏‌نماید. دختران امروز دچار خود درگیری می‏شوند و برای فرار از این حالت به شیوه‌های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می‏‌گردند.

۵-۳- مشکلات اقتصادی

برخی از صاحب‌نظران مشکلات اقتصادی را علت عمده آسیب‌های اجتماعی می‌‏دانند، البته این به مفهوم نگرش تک عاملی در تبیین انحرافات نمی‏‌باشد. به اعتقاد آنان عوامل اقتصادی در چگونگی زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها تأثیر‌گذار است. فقر و توزیع ناعادلانه ثروت، به همراه فقر فرهنگی زمینه ساز انواع رفتارهای نابهنجار می‏‌باشد. «ژان دولارد» معتقد است انسان‌ها به طور معمول به علت کشمکش درونی ناشی از محرومیت، عکس العمل‌هایی نشان می‏‌دهند، اما نکته قابل تأمل آن است که محرومیت‌های اقتصادی، عکس العمل‌های تند و ضد اجتماعی را تحریک می‏‌کند زیرا فقر، ترس از مجازات را به حداقل می‏‌رساند و نوجوان محروم مسئولیت عمل ضد اجتماعی خود را متوجه بی‌سامانی اجتماعی می‏‌داند. در شرایطی که یک قشر از جامعه به آسانی ثروت‌های کلان و بادآورده در دست دارند و شخصیت انسان‌ها با ثروت و دارایی آن‌ها سنجیده می‏‌شود، طبقات زیرین هرم طبقاتی همواره خود را با طبقات بالا مقایسه می‏‌کنند و از این توزیع ناعادلانه، احساس محرومیت می‏‌کنند، همین احساس محرومیت نسبی موجب می‏‌گردد که نوجوان سعی کند به هر طریق ممکن به اهداف و آرزوهای مادی خود دست یابد یا تصمیماتی بگیرد که مشکلات اقتصادیش برطرف شود. به طور نمونه در زمان بیکاری و بحران اقتصادی در خانواده، پدر یا جانشین پدر تصمیمات نامناسبی نظیر اجبار دختر به ازدواج با مرد مسن ثروتمند یا اجبار نوجوان به اشتغال در مشاغل غیر‌مجاز همانند خرید و فروش مواد مخدر را اتخاذ می‏‌کند و نوجوان نیز متعاقباً درصدد خواهد بود که خود را از این وضعیت اسف بار نجات دهد و به استقلال اقتصادی دست یابد، همین امر انگیزه فرار از خانه را در او تقویت می‏‌کند، غافل از آن‌که رو به سوی سیاهی در حرکت است. امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم‌توجهی آن‌ها نسبت به نیازهای نوجوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آن‌ها گردیده است. به اعتقاد «اسگود» در شرایطی که عضو مقتدر خانواده به واسطه اشتغال در شغل دوم، دیر وقت در منزل حضور داشته باشد و نظارت او بر اعضای خانواده کاهش یابد، اعمال ضد اجتماعی نظیر فرار از خانه در جامعه رو به گسترش خواهد بود. در این جهت انعکاس شرایط افسانه‌ای برخی زندگی‌ها و نمایش فاصله‌های طبقاتی توسط رسانه‌ها نقش مؤثری در ازدیاد این مشکل دارند.

۶-۳- ضعف نظارت اجتماعی

با استناد به انگیزه‌های فرار نوجوان از خانه درمی‏‌یابیم که اکثر آنان برای کسب استقلال و آزادی روابط در خارج از خانه (جامعه) اقدام به فرار کرده‌اند. این بدان معناست که جامعه میزان نظارت‌های اجتماعی دولتی و مردمی را کاهش داده و آزادی بی‏قید روابط زنان و مردان را افزایش داده است، به گونه‏‌ای که آن‌ها بدون واهمه و کنترل به امور خلاف می پردازند، در حالی که این حد افراطی از آزادی، مقبول بسیاری از خانواده‌ها نیست. آن‌ها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می‌شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی فرزندان خود را محدود کنند و این محدودیت و کنترل، فرزند را با عقده‌های روحی-روانی مواجه می‌نماید و آنان احساس خواهند کرد که خانواده،‌‌ آنها را درک نمی‌‏کند، در صـورتی که بـرعکس، خـانـواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند و شناخت نسبت به اوضاع اجتماعی، می‏‌کوشد نوجوان را از حیطه خطر دور سازد، اما برخی فرزندان به دلیل حساسیت‌های روحی و کوته‌بینی، دلسوزی والدین را به معنای سلب‌ آزادی تعبیر می‌کنند و در نتیجه اقدام به فرار از خانه می‌نمایند.

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بزارید.

جدیدترین ویدیو ها

جدیدترین مقاله ها

در اتاق گفت‌و‌گو  ” فرار نوجوان از خانه ” در مورد این موضوع با دیگران صحبت کنید و از تجربه دیگران استفاده کنید 

مشاور مدیا محیطی امن را برای تبادل نظر و تجربه‌های شما فراهم کرده است